اسوه ها(2): آمادگی برای سفر
بسم الله الرحمن الرحیم
در ادامه داستان زیبا و درس آموزی را درباره امام سجاد علیه السلام می خوانیم که چگونه برای سفری مهم آماده می شدند
فردی به نام زهری که از اصحاب امام سجاد علیه السلام است می گوید:
(( در یک شب سرد و بارانی امام زین العابدین علیه السلام را در حالی که کیسه ای آرد را به دوش گرفته بودند در کوچه های مدینه دیدم.
به ایشان عرض کردم یابن رسول الله! (صلوات الله علیه و آله) این چیست؟
فرمودند: عازم سفری هستم و مشغول آماده کردن وسایل برای آن سفر هستم.
گفتم: اجازه بدهید غلام من این بار را به دوش گیرد.
فرمود: نه!
گفتم: اجازه دهید خودم آن را حمل می کنم.
فرمود: این کار خودم است. از تو خواهش می کنم اگر کاری نداری برو و من را تنها بگذار.
من نیز خداحافظی نموده و از ایشان جدا شدم.
پس از چند روز ایشان را دوباره ملاقات کردم. جلو رفته و عرض کردم ظاهراً به آن سفری که فرموده بودید نرفته اید؟
فرمود: آن سفر، سفر مرگ است که من برای آن آماده می شوم و زاد و توشه برای آمادگی آن سفر، پرهیز از گناه و انفاق نمودن است.
منبع: بحارالانوار، جلد 46، ص 65
متن اصلی حدیث:
عَنْ سُفْیَانَ بْنِ عُیَیْنَةَ قَالَ: رَأَى الزُّهْرِیُّ عَلِیَّ بْنَ الْحُسَیْنِ ع لَیْلَةً بَارِدَةً مَطِیرَةً وَ عَلَى ظَهْرِهِ دَقِیقٌ وَ هُوَ یَمْشِی فَقَالَ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ مَا هَذَا قَالَ أُرِیدُ سَفَراً أُعِدُّ لَهُ زَاداً أَحْمِلُهُ إِلَى مَوْضِعٍ حَرِیزٍ فَقَالَ الزُّهْرِیُّ فَهَذَا غُلَامِی یَحْمِلُهُ عَنْکَ فَأَبَى قَالَ أَنَا أَحْمِلُهُ عَنْکَ فَإِنِّی أَرْفَعُکَ عَنْ حَمْلِهِ فَقَالَ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ لَکِنِّی لَا أَرْفَعُ نَفْسِی عَمَّا یُنْجِینِی فِی سَفَرِی وَ یُحْسِنُ وُرُودِی عَلَى مَا أَرِدُ عَلَیْهِ أَسْأَلُکَ بِحَقِّ اللَّهِ لَمَّا مَضَیْتَ لِحَاجَتِکَ وَ تَرَکْتَنِی فَانْصَرَفَ عَنْهُ فَلَمَّا کَانَ بَعْدَ أَیَّامٍ قَالَ لَهُ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ لَسْتُ أَرَى لِذَلِکَ السَّفَرِ الَّذِی ذَکَرْتَهُ أَثَراً قَالَ بَلَى یَا زُهْرِیُّ لَیْسَ مَا ظَنَنْتَ وَ لَکِنَّهُ الْمَوْتُ وَ لَهُ أَسْتَعِدُّ إِنَّمَا الِاسْتِعْدَادُ لِلْمَوْتِ تَجَنُّبُ الْحَرَامِ وَ بَذْلُ النَّدَى فِی الْخَیْرِ
- ۹۲/۰۲/۰۸